جدول جو
جدول جو

معنی قاسمی اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

قاسمی اصفهانی
(سِ یِ اِ فَ)
درویش قاسمی اصفهانی، از اصفهان است. مردی ظریف و عارف و صحبت دیده بود و به مصاحبت امیر نجم به ماوراءالنهر رفت. این مطلع از اوست:
شب می خوردن از فردا بیندیش
که این شب را عجب روزی است در پیش.
(ترجمه مجالس النفائس ص 153)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ نی ی)
محمد خلیل (ملاخلیل) بن محمداشرف اصفهانی. وی به سال 1134 هجری قمری پس از رهائی از محاصرۀ افغان در قزوین اقامت کرد. الذریعه آرد: شرح حال وی در تتمیم امل الامل تألیف شیخ عبدالنبی قزوینی بطور مبسوط آمده و مورد ستایش قرار گرفته است. تألیفاتی دارد. او راست: 1- البداء. 2- حاشیۀ شرح اشارات خواجه. 3- شرح حدیث عمران صابی. وی به سال 1136 در قزوین درگذشته و کلمه ’الظهر’ (1136) ماده تاریخ وفات او است. و از این تاریخ معلوم میگردد قول برخی که او را از شاگردان شیخ بهائی متوفی 1031 شمرده اند دور از حقیقت است. (الذریعه ج 3 ص 54 و ج 6 ص 111 و ریحانه الادب ج 3 ص 279)
لغت نامه دهخدا
(دِ یِ اِ فَ)
مؤلف صبح گلشن آرد: ’شاعر لاابالی مزاج بود و مضامین نیکو موزون مینمود’ این بیت از اوست:
گیرم که دل ز عشق بتان خون کند کسی
طالع اگر مدد نکند چون کندکسی ؟
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ فَ)
هدایت گوید: وی از عوام الناس اصفهان و فروشندۀ کرباس بوده و گاهی شعر میگفته و از جمله اشعار اوست:
هر جا فتاد سایۀ سرو قدت بخاک
آنجا هزار قمری دل آشیان گرفت
آنچه در جان و دلم صبر و قرارش خوانند
برده از یک نظر آن شوخ که یارش خوانند.
(از مجمع الفصحاء ج 2 ص 346)
لغت نامه دهخدا
اصفهانی، نافعبن عبد الرحمن بن ابی نعیم تابعی، اصفهانی الاصل مدنی الموطن، مکنی به ابورویم یا ابوالحسن یا ابوعبداﷲ یا ابوعبدالرحمن یا ابونعیم، وی بسیار سیاه رنگ و در فن قرائت امام اهل مدینه و رای و قرائت او مورد اعتماد مردم مدینه بوده است، و عثمان بن سعید ورش و عیسی بن میناور قالون از او روایت کنند، و قرائت را از یزید بن قعقاع و ابومیمونه فراگرفته و به سال 159 یا 169 هجری قمری وفات یافت، رجوع به سمعانی و ابن خلکان ج 2 ص 279 و فهرست ابن الندیم ص 42 و ریحانه الادب ج 3 ص 275 شود و نافعبن عبدالرحمن و ابورویم شود
لغت نامه دهخدا
(یِ اِفَ)
نورانی خباز، متخلص به نامی. او راست:
در عشق توام گشته دل و جان دشمن
ای در طلبت پای به دامان دشمن
در دست مرا دشمن و در جان دشمن
وز دست تو دستم به گریبان دشمن.
(از صبح گلشن ص 503) (قاموس الاعلام ج 6)
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ فَ)
میرزا نامی اصفهانی، محمدصادق، متخلص به نامی. از شاعران قرن سیزدهم است، و به روایت هدایت در مجمع الفصحاء، وی به فنون نظم و نثر رغبت داشته و تاریخی مشتمل بر وقایع دولت کریم خان وکیل و دیگران نگاشته و منشیانه عبارت پردازی کرده است... در فن نظم به مثنوی سرائی راغب بوده، قصد تتبع خمسه داشته، سه مثنوی به نامهای: خسرو و شیرین، وامق و عذرا و لیلی و مجنون به نظم درآورده است. وی به دوران سلطنت نادرشاه درگذشت. آذر در آتشکده این ابیات را از مثنوی خسرو و شیرین وی نقل کرده است:
چو خسرو سوی شکّر کرد آهنگ
شکرلب ماند تنها با دلی تنگ
سیه گردید روز و روزگارش
به رسوائی کشید انجام کارش
عجب دردی است دور از یار بودن
صبوری کردن و ناچار بودن.
و شکوۀ شیرین از خسرو:
زمانه یار و گردون یاورت باد
شراب خوشدلی در ساغرت باد
ز حلوای شکر سیری مبادت
ز یار تازه دلگیری مبادت
بحمدالله که زودت آزمودم
بخاطر آنچه بودت آزمودم.
برای اطلاع بیشتر از احوال و آثار وی رجوع به مجلۀ آینده سال دوم ص 533 و فهرست کتاب خانه مجلس شورای ملی ص 181 و تذکرۀ صبح گلشن ص 502 و قاموس الاعلام ج 6 و مجمع الفصحاء ج 2 ص 523 و آتشکدۀ آذر ص 429 شود
لغت نامه دهخدا